ضعف مدیریت مانع پیشرفت هوانوردی است

در اکثر صنایع، مدیریت ضعیف مانند دور زدن الگوی درست است. شما سوخت میسوزانید، زمان را هدر میدهید ولی به جایی نمیرسید. در هوانوردی، این خطر نه تنها منابع را هدر میدهد بلکه نظارت را متوقف می کند، فرهنگ ایمنی را از بین می برد و به اعتماد عمومی آسیب می رساند.
تأملبرانگیزترین مورد، بوئینگ و بحران ۷۳۷ مکس است. تصمیمات مدیریت که هزینه و سرعت را بر فرهنگ و ایمنی اولویت میدادند، یک نقطه کور سازمانی ایجاد کردند. صداهای مهندسی به حاشیه رانده شدند، شفافیت از بین رفت و عواقب آن فاجعهبار بود: دو تصادف، ۳۴۶ کشته، میلیاردها خسارت و کسری اعتمادی که جبران آن سالها طول خواهد کشید. در همین رابطه بد نیست بدانید :
ایکائو در سال ۲۰۲۴ برای اولین بار از سال ۲۰۰۷ نظارت بر ایمنی هوایی ایالات متحده را حسابرسی کرد. رویترز گزارش داد که FAA حدود ۳۰۰۰ کنترلکننده ترافیک هوایی از اهداف نیروی انسانی خود کم دارد و این امر نگرانیهایی را در مورد ظرفیت نظارتی ایجاد میکند.
گزارش بازرس کل FAA در سال ۲۰۲۳ نشان داد که ۲۰ مورد از ۲۶ مرکز حیاتی، کمتر از ۸۵ درصد از سطح مورد نیاز، نیروی انسانی دارند و تأخیر در آموزش، مشکل را بدتر میکند.
در سال ۲۰۲۲ سازمان هواپیمایی کشوری لیبریا به دلیل «شکافهای ایمنی حیاتی» مرتبط با ضعفهای نیروی انسانی و نهادی، مورد انتقاد قرار گرفت.
حتی حمل و نقل کانادا، که زمانی یک معیار جهانی بود، در سال ۲۰۲۳ کاهش قابل توجهی در امتیاز نظارت ایکائو ثبت کرد که به شکافهای نظارتی و آموزشی مرتبط است.
این موارد یک واقعیت را روشن میکند: وقتی مدیریت شکست میخورد، هیچ مقدار فناوری یا کاغذبازی نمیتواند صنعت را در مسیر درست نگه دارد. مدیریت اصیل به معنای کاریزما نیست. بلکه به معنای ثبات، درستکاری و شجاعت است. بهترین نمونهها نشان میدهند که مدیریت اصیل تئوری نیست، بلکه عمل است.
صنعت هوانوردی در حال گذر از طوفانی تمامعیار از کمبود نیروی کار، تقاضاهای پایداری، تحول دیجیتال و افزایش انتظارات مسافران است. مدیریت ضعیف مانند تلاش برای پرواز در میان تلاطم بدون رادار هواشناسی است. مدیریت اصیل تنها ابزاری است که میتواند سازمانها را پایدار نگه دارد.
این یک مهارت نرم نیست. این یک الزام سخت است. تفاوت بین سازمانهایی که صرفاً عمل میکنند و سازمانهایی که واقعاً الهامبخش هستند.